سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازگشته از احمدالحسن کذاب

یکی از فواید روایاتی که  اسامی 12 امام را ذکر کرده‌اند، این است که در.غگویی سایر مدعیان، آشکار شود. کاملا مشخص است که وقتی ائمه علیهم السلام مشخص شدند، شخص دیگری نمیتواند خود را امام معرفی کند.

احمد اسماعیل بصری که خود را پسر امام زمان می‏‎نامد، بعد از اینکه دید عده‌ای اطرافش را گرفته‌اند، خود را امام نامید؛ درحالی‌که چنین ادعایی باطل است.

اکنون طبق ادعای وی، او باید امام 12 باشد و امام زمان، امام سیزدهم میشود. البته طبق نظر این گروه منحرف، امام دوازدهم یکی از 24 امام یا 25 امام است.

این یکی از مشکلاتی بود که بنده از ابتدا با آن مشغولیت ذهنی داشتم و پاسخهای آنها برایم درست نبود ولی به دلیل خوابهایی که دیدم به وی ایمان آوردم که اکنون پشیمانم.


 

مبلغان احمدالحسن کذاب برای اینکه او را پسر امام زمان جلوه بدهند و امام معرفی کنند می گویند راههای شناخت امام در دین اسلام سه تاست که هر سه راه باعث تأیید وی می شود. من ابتدا قبول کردم و هر جا هم که می رفتم با قاطعیت آنهار ا مطرح می کردم. تا اینکه در جریان یک مناظره با خودم گفتم نکند دارم اشتباه میکنم و راههای شناخت امام را جستجو کردم. با کمال تعجب دیدم که راههای دیگری هم برای شناخت امام وجود دارد که در جزوات مکتب نیامده است:

مثل:

علم غیب

کرامت یا معجزه

توانایی امام به سخن گفتن با زبانهای دیگر

 

وقتی جستجو کردم دیدم مطالب زیادی در این باره وجود دارد. برای همین سعی کردم این مطالب را با مبلغان و برادران انصار مطرح کنم؛ ولی با اینکه روایات زیادی داریم آنها این روایات را نمی پذیرفتند. برایم دشوار بود که چرا باید این روایات را کنار بگذارند؟ واقعا از کسانی که ادعای تحقیق داشتند بعید بود چنین رفتار کنند. بسیار سرد و خشن رفتار میکردند و درست جواب نمی دادند و مرا به نادانی متهم می کردند.

 

سرانجام به لطف الهی به این نتیجه رسیدم که  آنها برای اینکه این شخص را بالا ببرند، از احادیث دست برداشته اند و فقط روایاتی را درست می دانند که با ادعاهای او سازگار باشد. 

خداوند فریب خوردگان را نجات بدهد.


ابتدا که مبلغان منحرف این گروه میخواستند مرا جذب کنند می گفتند تقلید در اصول دین درست نیست. ولی وقتی خواستم تحقیق کنم و تحقیق کردم، می گفتند نه این حرفت اشتباه است آن حرفت اشتباه است. چرا؟ چون ما می گوییم تو متوجه نیستی. دیدم اصلا خبری از تحقیق نیست. هر چه بیشتر مطالعه میکردم بیشتر متوجه میشدم که نطرات آنان اشتباه است ولی وقتی می گفتم این مطالب فلان جایش اشکال دارد قبول نمی کردند. همیشه برایم این سوال مطرح بود که پس تحقیق چه شد؟ استدلال چه شد؟ بنا بود که تحقیق کنیم؛ ولی دیدم هر چه میگویند و می خوانند از روی جزوه هایی است که از سران گروه منتشر شده و در دسترس مردم قرار گرفته است.

شما هم میتوانید این مطلب را آزمایش کنید. هر بار به تضادی برخوردید به آنها مراجعه کنید می بینید که اصلا توجهی به استدلال شما ندارند و فقط مطالب خود را مثل نوار، تکرار می کنند

 

برای نمونه مطالب زیر را ببینید:

http://ahmadkazzab.parsiblog.com/Posts/7

http://ahmadkazzab.parsiblog.com/Posts/10

http://ahmadkazzab.parsiblog.com/Posts/4


یکی از مشکلاتی که گروه انصار احمدالحسن کذاب، مرتکب میشوند این است که به جای عرضه مطالب خود بر آیات و روایات، میگویند برای اینکه نظر ما درست در بیاید آیه باید این معنا را بدهد و روایت باید این گونه معنا بدهد. آنها این فرد مجهول الحال را اصل گذاشته اند و همه چیز حتی احادیث را رد میکنند تا مطالبشان درست در بیاید. آنها به بهانه عدم تقلید جزوات خود را به پیروان می دهند تا عین مطالبش را بخوانند و حفظ کنند و بگویند.


یکی از نکاتی که باعث نجات بنده شد این است که

 

احمد اسماعیل کذاب مشهور به احمدالحسن کذاب، مدعی است که امام است. میدانید که امام، نیازی به تعلیم ندارد و  دانای به علوم است.

 

 

د رحالی که وی، مدتی در حوزه علمیه تحصیل کرده است. اکنون سوال این است اگر وی امام است چرا به حوزه رفت؟ چرا تحصیل کرد؟ اگر نیاز داشت چرا ادامه نداد؟

 

 

این یکی از اشتباهات اوست که میتواند نجات دهنده باشد.

 

 

او در حالی مدعی علم غیب است که مدتی در حوزه تحصیل کرده و سپس رها کرده و ادعاهای مختلفی مطرح کرده است.


نمیدانم چرا وزارت اطلاعات در برخورد با جریانهای انحرافی، کند و ضعیف عمل میکند؟ چیزی که من حس کردم این است که ماموران نظامی و انتظامی در برخورد با قتل و جنایت و مسائل تروریستی خوب عمل میکنند ولی در مسائلی مثل فرقه های انحرافی و انحرافات عقیدتی عملکرد مطلوبی ندارند. 

واقعیت این است که جریانهای مختلفی در جامعه تبلیغ میکنند که فعالیت آنها باعث عضوگیری از مردم میشود و این باعث میشود که مردم از انقلاب جدا شوند. کم کم جامعه از درون تهی میشود و مثل استخوانی می شود که پوک شده است. در نتیجه شکستن آن حتمی است. 

جریان دروغین یمانی یا همان احمد کذاب باعث میشود که پیروانش با مراجع و مومنان دشمن شوند و به تکفیر آنها روی بیاورند و برای نابودی آنها و جامعه بکوشند.

کاش وزارت اطلاعات، به جریان یمانی مانند جریان ریگی نگاه میکرد که چه بسا بدتر است.

اگر شما با ماموران اطلاعات یا مسئولان آن ارتباط دارید و حرفتان را قبول دارند، از انها بخواهید مبلغان و سرکردگان جریان احمد کذاب یا یمانی را دستگیر کنند. همانطور که با جریان زن امام زمان برخورد شد.


حرفهای نگفته زیادی دارم که دوست دارم برایتان بیان کنم.  نکات ریز و درشت بسیاری دارم که درباره مدعی یمانی میخواهم در اینجا بنویسم؟ درباره مسائل اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی این جریان، نظراتی دارم که مایلم همه از آنها مطلع شوند. مطالبی که برایتان مینویسم، ارزش دیدن و خواندن دارند. من از وادی انحراف بیرون زده ام و شاهدی زنده بر دروغگویی و انحراف احمدالحسن و مبلغان او هستم.


ابتدا که فریب دروغهای مبلغان دروغگوی احمدی را خوردم، بنا بود که پس از مدتی پسر امام زمان قیام کند؛ ولی نه تنها قیام نکرد بلکه اندک اندک، یمانی شد، بعد کم کم امام شد، بعد مهدی شد که روایات وعده ظهورش را داده اند. همین ترقی رتبه نشان از این دارد که فرد می بیند ، عده ای هستند که هر دروغی بگوید، قبول میکنند. اگر امثال من از اطرافش جدا می شدند، کسی نمی تواند مرتب ادعاهای مختلف بکند. 

کسی که قرار بود یمانی باشد، رفته رفته امام زمان شد. مهدی، قائم، .... شد. اینها مرا یاد ادعاهای باب و بهاء انداخت. و واقعا چقدر گمراه بودم که اینها را می دیدم و قبول نمیکردم.


همیشه از سقوط دیگران تعجب میکردم. تعجب میکردم چرا بعضی از انسان‌ها فریب میخورند و بهائی یا وهابی یا داعشی یا ... می‌شوند. اکنون که به حال خودم نگاه می‌کنم، اشک حسرت میریزم و از تو ای خدای متعال، آمرزش می‌خواهم.


حداقل 4 سال است که از این ماجرا باخبر شدم. از ترس اینکه مبادا فردی که خود را یمانی می‏‌نامد، از یاوران مهدی باشد، به او ایمان آوردم. مدتی هر کس اشتباهاتم را تذکر میداد، قبول نمیکردم ولی آهسته آهسته فهمیدم که اشتباه کردم. اکنون که این مطالب را می نویسم از عمق جان، احمد اسماعیل بصری و هوادارانش را دروغگو و منحرف میدانم. از اینکه مدتی در گروه ها و به شکل های مختلف مایه گمراهی دیگران شدم از خداوند، عذر میخواهم.

برای جبران گذشته، مطالبی که با آن مواجه بودم، در اختیار شما می گذارم تا عبرت گیرید. واقعا برای خودم متأسفم که چه آسان، فریب خوردم.